ابر بارانش گرفته
مجید برزگر پس از فیلم یک شهروند تماما معمولی» که سال ۱۳۹۳ در فستیوال حضور داشت , مدتی صرفا در عمل تهیهکنندگی بود و درحال حاضر با فیلمی به فستیوال می آید که عنوانش یادآور روایت کوتاهی از شمیم فصل بهار است . فیلمنامه این فیلم بوسیله مجید برزگر و آرمان خوانساریان مندرج و نازنین و مزدک میرعابدینی بازیگران با اهمیت آن میباشند . در خلاصهی قصه ابر بارانش گرفته» آمده است : سارا , پرستار ۳۵ ساله و کاردان به بیمارانش یاری مینماید تا آهسته شوند . چه بسا آنها که امیدی به زنده ماندنشان نیست . » این فیلم نیز نظیر دیگر شغل های برزگر قرار است یک تجربهی گوناگون در فرم و داستان باشد .
ابر بارانش گرفته فیلمی به کارگردانی و تهیهکنندگی مجید برزگر و نویسندگی آرمان خوانساریان و مجید برزگر جنس سال ۱۳۹۸ است .
این فیلم در بخش سودای سیمرغ سی و هشتمین زمان فستیوال فیلم فجر حضور داراست .
رزرو بلیت امیر
فیلم امیر
اکنون در سینماهای فردوس سینمایی کوروش که فردوس سینمایی کوروش , وسیع ترین بهشت سینمایی مرزوبوم در طبقات ۴ و۶ مجتمع تجاری , فرهنگی و تفریحی کورش با سپرده گذاری تیم صنعتی گلرنگ طی چهارسال ایجاد شده است .
۱۶۰۰۰متر مربع از مجتمع تجاری , فرهنگی و تفریحی فردوس کورش به ۱۲ تالار سینما اختصاص داده شده که ۲۸۰۰ صندلی به گنجایش سینماهای سرزمین طولانی تر نموده است . همینطور این سینما دارنده رستورانهای متفاوت و پارکینگ هم هست . در حالا نمایش است .
همینطور در سینمای منزل ی هنرمندان منزل هنرمندان کشور ایران مجموعهای فرهنگی و هنری است که در بوستان هنرمندان تهران بنا شده در خیابان ایرانشهر جای دارد بنای منزل هنرمندان در سال ۱۳۷۷ با تجدید بنا بنایی از زمان پهلوی اولیه که مدتی هم پادگان بود با رئیس بهروز غریبپور و با حمایت شهرداری تهران و وزارت راهنمایی و مدیریت جمهور وقت محمد خاتمی در سال ۱۳۷۸ ساخته شده است
این شرکت مشتمل بر چهار تالار نمایش به اسم های سالن جلیل شهناز ( بتهوون قدیمی ) , سالن فریدون ناصری , سالن غلامحسین امیرخانی , تماشاخانه عزتالله انتظامی است ; که تالار ناصری این شرکت با گنجایش ۱۶۴ نفر فعلا با نمایش فیلم های مجموعه هنر و تجربه محلی برای هنر دوستان خوب و طرفداران به سینما هست
این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
زکات علم، نشر آن است. هر
وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.
همچنین
وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق
بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.
این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.
قسم
این فیلم دربارهٔ قتل زنی به اسم رضوان است که خانواده و اقوام آن بهدنبال اثبات کردن قتل کننده بودن شوهر او به دادگاه میباشند . . . روال دادگاه ۵ سال به سود وصال پرونده قتل را به تعویق انداخته و این نهایی دادگاهی است تشکیل خواهد شد و درصورتیکه قسامه انجام نشود رای به برائت داده خواهد شد
محسن تنابنده تالیف کننده و هنرپیشه لبریز فعالیت سینما و تلویزیون که بیش تر از هر چیز , سریال مالامال مخاطب پایتخت و شخصیت دوستداشتنی نقی را در ذهن مخاطب تداعی می کند , بعد از فیلم ناموفق گینس ( ۱۳۹۳ ) , در حال حاضر بعداز چهار سال این توشه با فیلم قسم به میدان فیلمسازی رجوع . برخلاف لحن کمدی و شوخ و شنگ گینس , قسم حالا و هوای بدون شوخی و تا حدی ملودرام دارااست و تنابنده عملکرد کرده انعطاف و توان خویش را در سبکهای متعدد بیازماید .
سرنشینان یک اتوبوس برای اجرای مراسم قسامه از سوی گرگان در راستای شهر مشهد روانه میباشند . این سرنشینان , اعضای خانواده یک زن مورد قتل واقع شده ( رضوان ) میباشند که با رئیس راضیه ( با بازی مهناز افشار ) که پی گیر پرونده قتل خواهرش است , قرار است به دادگاه بروند . در منش آنان با درگیریهای کوچک و بزرگ دست به یقه اند تا اینکه راز و کله خسرو همسر راضیه ( با بازی سعید آقاخانی ) پیدا می گردد و وی با مخالفت کردن با رفتن آن ها برای اجرای مراسم قسامه , مسیر قصه را تغییر و تحول می دهد .
از طرف دیگر کل پرونده مبتنی بر شهید شدن زن جوانی است که دوگانگی هایش قابل دیده پوشی نیست . اینکه چه گونه مسیر یک پرونده قتل که میتواند به بهای قصاص یک نفر به اتمام برسد , مبنی بر تغییر و تحول حیث یک شاهد غیر قابل اعتماد بایستی عوض شود جای پرسش دارااست . آیا نباید برای پرهیز از مواقعی مشابه بدین , تمهیداتی اندیشید؟ تا جان یک نفر و وقت و انرژی دادگاه و اشخاص دخیل در پرونده در دستان شخصی ضعیف که به حالت غیر معقولانهای پنج سال حقیقت را مخفی کرده نباشد .
فیلم نامه در کنار تنه اساسی ماجرا , خرده روایتهای دوچندان کوچک و قصههای ریزی را مطرح مینماید که با شخصیتهای مضاعف و هیاهوی در بین آنها , خیلی به یاد نمیمانند و همینطور نسبت شخصیتها با نیز در آن سر و صدا گم می گردد . دراین فیلم نیز نظیر خیلی از فیلمهای اهل ایران با ویرایش اطلاعاتی طرف هستیم که در صورتی راز جای خویش تیتر میشدند و به عمد به وسیله کارگردان و مولف به تاخیر نمیافتادند , درام و داستانی بدین صورت صورت نمیگرفت .
در حالتی که اقوام راضیه از قبلی میگفتند که خسرو در پی صحنه سازی و لاف بوده و با آنها هماهنگ کرده که آنها نیز لاف بگویند , راضیه از گذشته شک و تردید نمیکرد؟ چنانچه دختر برنا از ابتدا میگفت که شب قبل خسرو را با نجمه , زن برنا افغان که شاهد دادگاه است چشم , اصلن نیازی به شیوه افتادن اتوبوس در جاده بود؟ چنانچه فقدان فیلم قسم میتوانست بهاین صورت ساخته شود؟
( خطر لو رفتن ) پیچیدهترین شخصیت فیلم , خسرو است . خسرویی که در واقع خویش مرتکب قتل شده , با تلاشهای همسرش برای ثابت جرم باجناقش بهمن ( با بازی مهران ) مخالف است و حتا در اتوبوس راضیه را تهدید به طلاق میکند . این مخالفتها را که گویی در حین پنج سال نیز سوابق داشته , ما می بایست به پای وجدان بیدار وی بگذاریم یا این که ترسش؟ زیرا در هر مورد وی به غیر از نجمه فقط کسی است که از حقیقت داستان خبر داراست و می داند که بهمن قتل کننده نیست . یا میترسد با جلو رفتن پرونده , ممکن است حقایقی از دور و بر آن درز نماید و خویش گرفتار شود؟ به همین علت است که در زمان پنج سال از زنش مراد که پرونده را پی گیری نکند؟
در انتهای فعالیت خسرو به سزای اعمالش رسیده و قدمت بهمن و راضیه در کشاکش این پرونده هدر رفته است ; به غیر از استرس و فشاری که آنها در جریان این قضیه متحمل گردیده اند . ولی چیزی که آن اواسط باقی می ماند , عاقبت نجمه است که سوای عامل موجهی حقیقت را به زمان دوچندان متعددی پنهان کرده . وی در ادله لاف گوییش میگوید زمانی که فهمید خانواده رضوان میخواهند برای مراسم قسامه به شهر مشهد مقدس بروند , ترسیده که بهمن بی گناه به بالای چوبه دار برود و وی نظرش تغییر کرده . یعنی دراین بازه زمانی پنج سال احتمال نداده که بهمن فارغ از ارتکاب جرمی , مجازات شود؟
پرو در شهر های گوناگون کشور ایران نمایش می شود
نام فیلم : پرو
مدل فیلم : سینمایی
سال ایجاد : ۱۳۹۸
خلاصه روایت
قصه یک روز از معاش سه شخصیت که در نقاط متفاوت تهران معاش می کنند . آنان برای تهیه لباسی برای عروسی از منزل بیرون میشوند , البته فارغ از آنکه بدانند بر معاش نیز تاثیر میگذارند و موجبات تغییر تحول مسیر معاش یکدیگر میگردند .
این فیلم سینمایی درسالن های اکومال کرج , بهشت سینمایی کوروش , فردوس سینمایی گلستان , فردوس سینمایی هویزه شهر مشهد , بهشت سینمایی ویلاژ گردش گر مشهد مقدس , تماشاخانه پارس کرمان , سینما فرهنگ و تمدن تهران
, و سینما هنر و تجربه بابل نمایش می شود .
هنوز اولین چهره یی را که بر روی پرده سینما دیدم را عالی به خاطر دارم . یادم نیست اسم فیلم چه بود یا این که در کدام سینما آن را دیدهام , البته آن را هیچ زمان فراموش نکردهام . نصیب متعددی از پرده را مه گرفته بود و باران بیمهابا میبارید . مردی از دربین مه پدیدار می شد و از کنار گودالی عبور می کرد و در سمت تماشاگران میآمد ( بعد ها فهمیدم درسمت دوربین میامده ) . مرد یک پارچه سیاه پوشیده بود و از تر شدن ابایی نداشت . کتش را بر روی ساعد دست راستش انداخته بود و مشخص بود از چیزی غمگین است . ضربات قطرههای باران بر روی آب گودی تصویر را زیباتر کرده بود . هر وقت به آن تصویر فکرمیکنم صدای باران در ذهنم مترنم میگردد . خانواده اینجانب مذهبی بودند و اواسط خیر و خوبی با سینما نداشتند . یکسری سال گذشت تا مجدد به سینما بروم .
در به عبارتی روز ها , مردی به همراه همسر و فرزند خردسالش در همسایگی ما مستاجر بودند . مرد کارمند بود البته تمام وقت خویش را در زیرزمین منزل سپری میکرد . بعدازظهرها هر وقت که اینجانب و پسر همسایه در حیاطشان بازی میکردیم , اورا میدیدیم که با کت و شلوار از راز عمل برمیگشت و دوان دوان وارد منزل میشد . پرسرعت لباسش را عوض میکرد و مجدد وارد تراس می شد و به ذیل زمین می رفت . یکبار در حالی که ما در تراس سرگرم بازی بودیم از زیرزمین بیرون شد و از ما سوال کرد : دوست دارین فیلم ببینید؟ ما فورا پاسخ دادیم آره . از ما دعوت کرد وارد زیرزمین بشویم . باطن زیرزمین یک باکس فی قرار داشت که مشابه چرخ گوشت بود . باکس دو تا نوع داشت که روی آن دو عدد قرقره بزرگ نهاده بود . مرد به آن اشاره نمود و اعلام کرد : این پروژکتور سینماست و میتونه فیلم نمایش بده . مرد از ما خواست روی زمین بنشینیم تا فیلم را برای ما نمایش دهد . دستگاه با صدای عجیبی آغاز به فعالیت کرد و روبروی ما روی دیوار چهرهای ظواهر شد . مرد داشت از دستگاهی که ابتکار کرده بود حرف میکرد و این که هنوز بدون نقص نشده و چه و چه … اینجانب بی ملاحظه به حرفهای وی محو تماشای فیلم بودم . هنوز هنگامی نگذشته بود که یک دفعه همسرش همراه با فرزند خردسال و سینی خوراک وارد ذیل زمین شدند . زن غر میزد که تو کلیه چیزت شده این زیرزمین و … اینجانب گوش نمیکردم و ذل زده بودم به تصویر . فیلم تبلیغ یکیاز فیلمهای بروسلی بود و زود به پایان رسید . حال صدای زن را میشنیدم که میگفت این بجهها رو چرا آوردی اینجا؟ رو کرد به ما و اظهار کرد بچهها پاشین برید خارج تا نظیر این دیوانه نشدین . دوستم ازجا پرید و اینجانب نیز درپی وی از زیرزمین خارج آمدم ولی هنوز صدای مرد را میشنیدم که میگفت اگه بتونه صدا رو نیز بخونه تمومه… این اولی باری بود که فرایند تبدیل نوروفروغ به تصویر را میدیدم . چنان مسحور کننده بود که تصور میکردم معجزهای در حضور اینجانب فیس داده است . آنها زود از محله ما رفتند و نفهمیدم مرد پیروز شد صدا را همراه تصویر نماید یا این که خیر البته همسرش حق داشت , ما نباید وارد آن ذیل زمین میشدیم . ویروس سینما مسری داشت و منرا نیز روانی سینما کرد .
بزرگی میگفت مدام اولینها , رازی در خویش دارا هستند که بایستی آن را کشف کرد . برای اینجانب که اینگونه بود . شرایط کنونی فیلمسازم و هر وقت کسی از اینجانب سوال می نماید چرا وارد سینما شدی؟ گهگاه خواب میبینم آن مردی که روی پرده سینما دیدم , خودم هستم . از مشکلات هراسی ندارم و با وجود حزن به راهم ادامه میدهم . از کنار گودالها و درهها عبور میکنم و خستگیناپذیر ادامه میدهم . یا این که خواب آن پروژکتور چرخگوشت نما را می بینم کهاین توشه اینجانب اختراع کننده آن هستم . در تراس ایستادهام تا کسانی
سیروس الوند : سینماهای اصفهان پتانسیل بالایی دارا هستند
پردیس سینمایی سیتی سنتر اصفهان غروب چهارشنبه در پایانی روز بهمن ماه , صاحبخانه دین دیدار فیلم وقتی پروانه شدم» به کارگردانی آرش زارع بود .
این مراسم با استقبال مضاعف عالی علاقهمندان سینمای هنروتجربه در اصفهان روبهرو شد . سیروس الوند , آرش زارع , میترا حجار , مهرداد جعفریان و تنی چند از کارداران فیلم از حاضرین این برنامه بودند .
اجرای این مراسم را سیدمهدی سجادزاده بر عهده داشت . وی در بالا طی مرور اثر ها نمایش شده کارگردانهای اصفهانی در تیم هنروتجربه تیتر کرد : وقتی پروانه شدم دهمی فیلم از کارگردانهای اهل اصفهان است که در هنروتجربه نمایش میشود» . وی آنگاه از سیروس الوند دعوت کرد تا برای حاضرین حرف نماید .
سیروس الوند با اشاره به خوشحالیاش از مالامال شدن تالار برای نمایش یک فیلم از مجموعه هنروتجربه , تیتر کرد : کشورایران تنها تهران نیست , شهر اصفهان دارنده گنجایش بالای سینمایی است» .
به دنبال میترا حجار نیز ضمن ابراز نشاط از جمعیتی که برای نمایش این فیلم آمده بودند , بیان کرد : در تمام آیینهای رو نمایی که کمپانی کردهام یا این که نمایش فیلمهایم که در تیم هنروتجربه بودهاست , تا به اکنون سالنی بدین پرجمعیتی ندیدهام» .
مهرداد جعفریان تهیهکننده فیلم وقتی پروانه شدم» از حضور تماشاگران هنروتجربه برای تماشای این فیلم سپاس کرد و آنگاه آرش زارع کارگردان فیلم با سپاس از کارداران فیلمش از علیرضا هوشیار هنرپیشه نوجوان فیلم دعوت کرد تا به روی صحنه بیاید .
علیرضا هوشیار از اعتمادی که کارگردان و تنظیم کننده فیلم به وی کردند , قدردانی کرد و خاطر نشان نمود : از این که توانستم کنار بازیگران نیکی زیرا خانم حجار بازی کنم , خوشحالم» .
درپی این مراسم مسعود صرامی صاحب و مالک تیم سیتیسنتر نیز به روی صحنه آمد و ضمن ابراز خوشنودی تیتر کرد : یک روز به خودم قسم دادم سینمایی برای اصفهان صحیح کنم که درخور شأن شهر اصفهان باشد تا دیگر به ما نگویند شهرستانی , این موسسه سینماها روز جاری بهره برداری شده و خوشحالم که مورد بهره برداری از سمت مردمان اصفهان قرار گرفته است» .
درین بخش از مراسم , پزشک معالج خدابخش به توده مهمانها بیشتر شد و در مراسم تقدیر و تشکری که از سوی تهیهکننده فیلم وقتی پروانه شدم» برای سیروس الوند , میترا حجار و علیرضا هوشیار ترتیب داده شدهبود , کمپانی کرد .
در پایان این مراسم میهمان ها پوستر فیلم هنگامی پروانه شدم» را امضا کردند و بعد از به دست آوردن عکس یادگاری , فیلم به نمایش درآمد .
درباره این سایت